هانیه جونهانیه جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

هانیه کوچولو عشق مامان و بابا

تولد هانیه جون

امروز که این مطلب رو میخوام واست بنویسم 27روزت هست دخترم ببخشید که این قدر دیر اومدم اخه چون سزارین شدم خیلی درد داشتم تو هم که شیطنت میکنی ونمیزاری که بیام وبه وبلاگت سر بزنم همش شبا بیداری و از دلپیچه نمیخوابی .خب بگذریم میخوام برات از روز تولدت بنویسم .دقیقا تا همون شب عمل به خاطر خارش هایی که داشتم اذیت میشدم ومجبور شدم برم حمام البته اون شب خونه مامان جونت خوابیدیم چون میخواستیم صبح زود بریم بیمارستان برا عمل .من که خیلی استرس داشتم وداشتم از ترس ذهره ترک میشدم اخه اولین باری بود که میخواستم وارد اتاق عمل بشم وخلاصه خیلی میترسیدم واز خدا فقط وفقط میخواستم که دخترم سالم وصالح باشه .خب وارد اتاق عمل شدم وخیلی دلهره داشتم روی تخت دراز کشی...
3 بهمن 1393
1